حضرت علی (ع) هزینه جهیزیه عروسی حضرت زهرا (س ) را چگونه تهیه نمودند
حضرت علی ع هزینه جهیزیه عروسی حضرت زهرا س را چگونه تهیه کرد
هزینه جهیزیه عروسی حضرت زهرا (س) را حضرت علی (ع ) چگونه تهیه نمودند
حضرت علی ع هزینه جهیزیه عروسی حضرت زهرا س را چطور تهیه نمودند
هزینه جهیزیه عروسی حضرت زهرا (س) چطور تهیه شد
هزینه جهیزیه عقد و عروسی و ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)
جواب سوال مسابقه پیامکی برنامه خندوانه امشب دوشنبه 23 شهریور 94
جواب سوال مسابقه پیامکی برنامه خندوانه
حضرت علی (ع) هزینه جهیزیه عروسی حضرت زهرا (س) را چگونه تهیه نمودند
1.فرختن نخلستان
1.فرختن زره جنگی
2.فروختن انگشتری
پاسخ در انتهای این مطلب
مهریّه و جهیزیّه بهترین عروس - حضرت زهرا سلام الله علیها
سایت جامع سربازان اسلام
ازدواج علی(ع) و فاطمه(س)چگونه بوده است؟
بزرگان به خواستگاری زهرا(سلاماللهعلیها) میروند .
شهر مدینه از آرامش نسبی برخوردار بود و مهاجران وا نصار میتوانستند در پرتو این آرامش، به زندگی روزانه خود بپردازند. هر چند، گاهی پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را به جنگ با دشمنان دین اسلام فرا میخواند، ولی آن نیز برای شان شیرین بود.
در این میان، علی(علیهالسلام) با کار در نخلستانهای مدینه، به تنهایی روزگار میگذراند. با این همه، در اداره حکومت اسلامی، هیچ گاه از همکاری با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دریغ نمیورزید.
در خانواده پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) دختر گرامی نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به سن بلوغ رسیده و افزون بر رشد جسمانی، به رشد عقلی و روحی دست یافته بود. برتریهای دختر محبوب و نور چشم پیامبر(صلی الله علیه و آله) سبب شده بود اصحاب بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صدد خواستگاری از او برآیند. با این حال، هرگاه بزرگی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) میآمد، ایشان میفرمود:
امرها الی ربها ان شاء ان یزوجها زوجها؛ امر ازدواج فاطمه به دست خداست، اگر خدا بخواهد که او را شوهر دهد، خود چنین میکند.
گاهی نیز میفرمود: انی انتظر بها القضا؛ همانا من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهی هستم.[1]
روزی ابوبکر نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، روبهروی آن حضرت نشست و گفت: ای رسول خدا! شما از ویژگیها و پیشینه من در اسلام آگاهی و.... وی همین گونه ویژگیهای خود را بر میشمرد تا این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه میخواهی؟ ابوبکر گفت: فاطمه را به نکاح من در آور! پیامبر(صلی الله علیه و آله) ساکت شد واز وی روبرگردانید.
ابوبکر با ناامیدی و ناراحتی از خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیرون رفت. در راه به عمر برخورد و داستان خود را برای او بازگو کرد. عمر گفت: من نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) میروم و همانی را که تو میخواستی، میطلبم. با این حال، پیامبر(صلی الله علیه و آله) همانند پیش رفتار کرد و عمر نیز ناامید بازگشت.[2]
هم چنین عبدالرحمن بن عوف که یکی از سرمایهداران زمان خود بود، به خواستگاری فاطمه(سلاماللهعلیها) رفت. وی، صد شتر با باری از پارچههای گرانبهای مصری به همراه 10 هزار دینار طلا را به عنوان مهریه فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) پیشنهاد کرد.[ 3] پیامبر(صلی الله علیه و آله) از این سخن خشمگین شد و حتی سنگریزه به سویش پرتاب کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: تو پنداشتی من بندهی پول وثروتم!
هنگامی که همه خواستگاران فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) پاسخ رد شنیدند، با خود گفتند که به یقین پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیهالسلام) را برای دختر دردانهاش برگزیده است. از این رو، بر آن شدند تا علی(علیهالسلام) را به این کار، تشویق کنند.
علی(علیهالسلام) و خواستگاری
امام علی(علیهالسلام) در نخلستانهای مدینه سرگرم آبیاری بود و با شترش، آب میکشید. ناگاه دید ابوبکر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب و سعد بن معاذ به سوی او میآیند. آنان چون به علی(علیهالسلام) رسیدند، گفتند: برای چه از فاطمه خواستگاری نمیکنی؟ علی(علیه السلام) که از مدتها پیش به خواستگاری از حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) میاندیشید، فرمود:
میلی را که در من، ساکن و بیحرکت بود، به حرکت در آوردید و امری را که در من خفته بود، بیدار کردید. به خدا سوگند! فاطمه در اندیشه من، جایگاه بزرگی دارد. همانند من، چگونه در برابر [مسألهی ازدواج با] فاطمه، بردبار و ساکت بنشیند، جز این که کمی مال، مرا از رسیدن به آرزوهایم باز داشته است[4].
آنان گفتند: اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه را به تو ندهد، پس میخواهد به ازدواج چه کسی درآورد؟ در حالی که تو نزدیکترین فرد به او هستی. این مسأله نشان میدهد که علی(علیهالسلام) از مدتها پیش، به چنین پیوندی، مایل بوده، ولی به دلیل کمبودهای اقتصادی و شرم داشتن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را بازگو نکرده است.
علی(علیهالسلام) با توکل به خدا ره سپار خانه نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) گشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در خانه ام سلمه بود که علی(علیهالسلام) در خانه را به صدا درآورد. در همین زمان، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام سلمه فرمود: برخیز و در را باز کن. این کسی است که خدا و رسولش، او را دوست دارند. ام سلمه پرسید: این مرد کیست که پیش از دیدار، او را میستایی؟ حضرت پاسخ داد: ام سلمه! او مردی است که در برابر دشواریها، سست و ناتوان نیست. او دوست، برادر و پسر عمو و محبوبترین مردم نزد من است.[ 5] ام سلمه تا این سخن را شنید، با شتاب در را باز کرد. علی وارد شد و روبهروی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشست. با این حال، به دلیل جلال و هیبت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمیتوانست مطلبش را بگوید. از این رو، به زمین چشم دوخته بود.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا برای حاجتی آمدهای؟ حاجتت را بگو. علی(علیهالسلام) لب به سخن گشود و گفت: پدر و مادرم به فدایت! میدانی در کودکی، مرا از ابیطالب و فاطمه بنت اسد گرفتی. آن گاه مرا به غذای خود تغذیه کردی و با ادب خود، پروراندی. در محبت و شفقت از پدر و مادرم بهتر بودی و خداوند، مرا به دست تو، هدایت کرد. به خدا سوگند! شما ذخیره من در دنیا و آخرت هستید. ای رسول خدا! برای خواستگاری فاطمه آمدهام، آیا شما میپذیرید؟[6] در این هنگام، پیامبر(صلی الله علیه و آله) که گویا از پیش منتظر چنین درخواستی بود، شادمان شد و با تبسم فرمود: مرحبا و اهلا یا علی! پیش از تو نیز مردان دیگری آمدند و هر بار من به فاطمه میگفتم، ولی نشانهی کراهت در صورتش میدیدم.[ 7]
پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) برخاست و نزد فاطمه رفت تا دختر خود را از خواستگاری علی(علیهالسلام) خبردار سازد. البته دیگر نیازی به آن نبود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ویژگیهای علی(علیهالسلام) برای او سخن بگوید؛ زیرا علی(علیهالسلام) بالاتر از آن بود که برای فاطمه ناشناخته باشد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به همین سخن بسنده کرد که: یا فاطمه! علی کسی است که خویشاوندی او و جایگاهش را در اسلام میدانی. من از خدا خواستم که تو را به ازدواج بهترین آفریدهاش درآورد. پس نظر و تصمیم تو چیست؟ [8]
فاطمه ساکت شد، ولی رویش را برنگرداند. حیا نیز او را از تصریح به موافقت باز میداشت، پس سکوت کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون نارضایتی و خودداری را در چهرهی مبارک زهرا نیافت، با خوشحالی برخاست و فرمود: الله اکبر! سکوتها اقرارها؛ خداوند بزرگ است. سکوت او نشانهی رضایت اوست. [9]
علی(علیهالسلام) همچنان در اتاق پذیرایی، منتظر پاسخ دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود. ناگهان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شد و به علی(علیهالسلام) مژده داد که فاطمه پذیرفته است. علی که با شنیدن پاسخ مثبت فاطمه، در شادی غرق شده و به آرزوی خود رسیده بود، فرمود: مرا به دست یابی به آرزو بشارت دادی، شما همیشه نیکو خوی و ستوده نفس و مبارک بخت بودهاید. سلام خدا بر شما باد.[10]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: آیا چیزی داری که با آن، شما را به ازدواج هم درآورم؟ علی گفت: پدر و مادرم به فدایت! چیزی از من بر تو پوشیده نیست، تنها یک شمشیر، یک سپر و یک شتر دارم که با آن آب کشی میکنم.[11] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی از شمشیرت بینیاز نیستی؛ چون با آن در راه خدا جهاد میکنی و دشمنان خدا را میکشی. با شتر نیز نخلستانها را آب میدهی و با آن، مسافرت میکنی و روزی اهل خانهات را فراهم میسازی. سپر را میپذیرم؛ آن را بفروش و به نزد من آی.[12] سپس افزود: ای علی! شاد باش. همانا خداوند، فاطمه را در آسمان به نکاح تو درآورد پیش از آن که من، او را در زمین، به همسری تو درآورم. پیش از این که تو بیایی، فرشتهای از اسمان نزد من آمد که بیشتر از حد معمول، صورت و بال داشت و هرگز مثل او را ندیده بودم. پس بر من سلام کرد و گفت: ای محمد! شاد باش برای سامان یافتن کارهای پریشان و به هم ریخته و پاکی نسل.[13]
خطبه عقد در مسجد
به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیهالسلام) به سوی مسجد رفت تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در پی او بیاید. در بین راه، ابوبکر و عمر را دید و داستان خود را برای آنان بازگو کرد. آن گاه به مسجد رفت. هم چنین پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گردآورد. پس از مدتی کوتاه، همگی در مسجد بودند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر منبر بالا رفت و پس از ستایش خداوند فرمود:
ای مردم! بزرگان قریش، فاطمه را از من خواستگاری کردند و من در پاسخ گفتم که به خدا سوگند! من شما را رد نکردم، بلکه خداوند شما را رد کرده است.[14]
در همین حال، جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:
خداوند فرموده است که اگر علی را برای فاطمه نیافریده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قیامت، شوهر و همسری هم تراز فاطمه پیدا نمیشد.[15]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز پیام جبرئیل را ابلاغ کرد و فرمود:
ای مردم! جبرئیل بر من نازل شد و مرا آگاهی داد که خداوند جلیل، علی و فاطمه را در آسمانها به نکاح هم درآورده است و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد تا من نیز در روی زمین، فاطمه را به نکاح علی درآورم و شما را گواه بگیرم. پس فاطمه را به ازدواج علی درآوردم. ای علی! راضی شدی؟[16]
علی ایستاد و با چهرهای شاداب فرمود:[17]
خدا را بر نعمتهای او سپاسگزارم و گواهی میدهم که جز او، خدایی نیست. درود بر محمد(صلی الله علیه و آله)؛ درودی که مقام و درجهاش را بالا برد. ای مردم! خداوند، ازدواج را برای ما پسندیده دانسته و بدان دستور داده است. خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر ساخته و بدان حکم کرده است. ای مردم! رسول خدا، فاطمه را به عقد من درآورده و زرهام را بابت مهر پذیرفت. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.
پس از این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به پرسش حاضران، پاسخ مثبت داد، فرمود:
بارک الله لهما و علیهما و جمع شملهما؛ خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد.[18]
مهریه
دربارهی مهریه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)، روایتهای گوناگونی رسیده است. برای نمونه 400 درهم،480 درهم[19] و 800 درهم[20] گفتهاند که در ظاهر، 500 درهم درست است؛ زیرا در روایتهایی، اهل بیت(علیهمالسلام) مهریه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) را 500 درهم عنوان کردهاند. علامه مجلسی در بحارالانوار درباره ازدواج امام جواد(علیهالسلام) و ام فضل آورده است که مهر ام فضل را مهریه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) قرار دادند که 500 درهم است.[21]
باید دانست این 500 درهم، جنبه مالی و ظاهری مهریه آن حضرت است؛ زیرا در عالم ملکوت و ماوراء این طبیعت مادی، مهر گران بهاتری برای ایشان در نظر گرفتهاند. برای نمونه، در روایتهای فراوانی تصریح شده است که شفاعت گناه کاران امت محمد(صلی الله علیه و آله) مهریهی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) است.[22]
هنگامی که حضرت زهرا شنید پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای او، مهری قرار داده است، به رسول خدا گفت: پس تفاوت من و دختران مردم چیست؟ از شما میخواهم که از خدا بخواهی مهریهی مرا، شفاعت از گناه کاران امت شما قرار دهد. در این هنگام، جبرئیل نازل شد. نوشتهای از حریر در دستش بود که بر آن چنین نقش بسته بود:
جعل الله مهر فاطمة الزهرا شفاعة المذنبین من امة ابیها؛ خداوند، مهریه فاطمه زهرا را شفاعت از گناه کاران امت پدرش قرار داد.[23]
جهیزیهی با برکت
علی(علیهالسلام) به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) سپر خود را که حطیمیه[24] نامیده میشد و هدیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از غنیمتهای غزوه بدر بود، به 400 یا 480 یا 500 درهم فروخت. بنابر قولی، عثمان زره را خرید، ولی بعد به علی(علیهالسلام) پس داد.[25] علی(علیهالسلام) پول را نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آورد. ایشان نیز پول را سه بخش کرد؛ بخشی برای خریدن جهیزیه، بخشی برای خریدن عطر و بوی خوش شب عروسی و بخش دیگر برای غذای ولیمه عروسی، آن گاه پول غذا را نزد ام سلمه به امانت نهادند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) پول جهیزیه را به ابوبکر داد تا همراه سلمان و بلال، آن چه را شایسته است برای دخترش بخرند. آنان به بازار رفتند و جهیزیهای بسیار مختصر، ولی با برکت برای این تازه عروس و داماد خریدند. این وسایل عبارت بود از: روسری بزرگ به 4 درهم. یک قواره پیراهن به 7 درهم، یک تخت که با چوب و برگ خرما ساخته شده بود، 4 عدد بالش از پوست گوسفند که از گیاه خوش بوی اذخر پر شده بود، یک پردهی پشمی، یک قطعه حصیر، یک مشک چرمی، یک عدد آسیاب کوچک دستی، یک تشت مسی، یک ظرف برای دوشیدن شیر و یک سبوی گلی سبز رنگ.[26]
البته در برخی منابع،[27] مقنعه، 2 بازوبند، آرد، 2 کوزه و در برخی دیگر،[28] عبای خیبری، ریسمانی که از پوست خرما بافته شده، سفره پوستی و فرشی بافت مصر را که لا به لای آن از پشم بود، به شمار جهیزیه حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) افزودهاند. هنگامی که جهیزیه حضرت فاطمه را نزد پیامبر بردند، حضرت بر آن وسایل دست کشید و فرمود: بارک الله لاهل البیت؛ خداوند بر شما اهل بیت(علیهمالسلام) مبارک گرداند.[29] بنابر گفته آیت الله مکارم شیرازی، پیامبر(صلی الله علیه و آله) گریست. آن گاه سر به آسمان برداشت و فرمود: خداوندا! بر خانوادهای که مهمترین ظروف آن ظرفی سفالین است، مبارک گردان.[30]
عروسی مبارک
فاصله افتادن میان عقد و عروسی
پس از مراسم عقد در مسجد، میان عقد و عروسی، فاصلهای افتاد که برخی آن را یک ماه[31] و برخی دیگر تا چند ماه دانستهاند.[32]
دلیل این فاصله افتادن، آن بود که علی(علیهالسلام) شرم داشت از رسول خدا بخواهد فاطمه را برای آغاز زندگی مشترک به خانه او بفرستد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز کرامت و شأن دخترش را حفظ میکرد و منتظر گفتن علی(علیهالسلام) بود. از این رو، هر بار که علی(علیهالسلام) را میدید، از فاطمه و از جمال و کمالش سخن میگفت.
روزی عقیل نزد برادرش ـ علی(علیهالسلام)ـ آمد و او را برای برپایی عروسی تشویق کرد. علی(علیهالسلام) شرم و حیای خود از پیامبر(صلی الله علیه و آله) را با عقیل در میان گذاشت. عقیل تدبیری اندیشید و به همراه علی(علیهالسلام) به سوی خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به راه افتادند. در راه، ام ایمن را دیدند. ماجرا را به او گفتند و او را عهدهدار این کار کردند.
ام ایمن پیش ام سلمه و دیگر زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفت و آنان را از شرم و حیای علی(علیهالسلام) دربارهی عروسی آگاه ساخت. آن گاه همگی با هم نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفتند و گفتند: ای رسول خدا! پدر و مادرمان فدایت باد! برای امری گرد آمدیم که اگر خدیجه زنده بود، چشمانش به آن روشن میگشت.[33] پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون اسم خدیجه را شنید، گریست. سپس فرمود: چه کسی همتای خدیجه است و میتواند جای خالی او را برای من پر کند؟ هنگامی که مردم مرا تکذیب میکردند و در راه دین خدا، آزار میدادند، مرا تصدیق کرد، و با مال خویش، مرا یاری داد.[34] ام سلمه گفت: خداوند بین ما و او را در درجههای بهشت و رضوان و رحمتش جمع کند. ای رسول خدا! علی(علیهالسلام) برادر تو در دنیاست و در نسب، پسر عموی توست و دوست دارد که زنش را به خانه ببرد.[35]
به روایتی، ام ایمن که سخن گوی آنان بود گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه زنده بود، دیدگانش به زفاف علی(علیهالسلام) و فاطمه روشن میشد. همانا علی(علیهالسلام)، همسرش را میخواهد و چشمان فاطمه(سلاماللهعلیها) نیز به دیدن شوهرش روشن میگردد و نیز چشمان ما.[36] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: پس چرا علی(علیهالسلام) نمیخواهد؟ گفتند: ای رسول خدا! حیا او را باز می دارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام ایمن فرمود: به سوی علی(علیهالسلام) برو و او را نزد من بیاور.
ام ایمن بیرون رفت و ماجرا را به علی(علیهالسلام) بازگو کرد. آن گاه هر دو نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیهالسلام) فرمود: آیا دوست داری همسرت را به تو بدهم و تو او را به خانه ببری؟ علی(علیهالسلام) فرمود: آری. آن گاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: امشب یا فردا شب، فاطمه را به تو میدهم تا زندگی خود را آغاز کنید، ان شاء الله خانهات را آماده کن.[37]
آراستن خانه
علی(علیهالسلام) به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود که من جز خانه حارث بن نعمان جای دیگری سراغ ندارم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) پذیرفت. حارث نیز خانهاش را به علی(علیهالسلام) و فاطمه داد.[38] نخستین کار، آماده ساختن و پاکیزگی حجلهی عروس بود. برای این کار، علی(علیهالسلام) وسایلی را خرید که عبارت بود از: یک چوب برای آویزان کردن لباس یا مشک آب، یک متکا، یک مشک آب و یک غربال آرد. بدین ترتیب، خانه علی(علیه السلام) برای گام نهادن فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) آماده گشت.
ولیمه
ولیمه از سنتهای نیکو و پسندیده اسلام است که نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز به آن دستور داده است؛ زیرا خداوند؛ غذا دادن را دوست دارد و سبب محبت انسانها به یکدیگر میشود. ام سلمه، پول فروش زره را به علی(علیهالسلام) داد تا با آن، ولیمه و مهمانی عروسی را برپا کند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیهالسلام) فرمود: ما نان و گوشت داریم. تو نیز خرما و روغن و کشک را فراهم کن.[39] سعد برای کمک به ولیمه عروسی، یک گوسفند آورد. برخی دیگر از اصحاب نیز به اندازه توانایی خود، کمک کردند.[40] غذای ولیمه آماده شد؛ نان، خرما، روغن، گوشت پخته و کشک.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیهالسلام) دستور داد که مردم را برای ولیمه دعوت کند. علی(علیهالسلام) به مسجد رفت، ولی مسجد از مسلمانان مهاجر و انصار پر بود. او نمیخواست برخی را دعوت کند و برخی دیگر را دعوت نکند. بنابراین، بربلندی ایستاد و صدا زد: اجیبوا الی ولیمة فاطمة بنت محمد؛ به ولیمهی فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله) بیایید.[41] مسلمانان گروه گروه راه خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در پیش گرفتند. غذا اندک بود و به همه نمیرسید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست مبارک خود را بر غذا نهاد و دعا کرد. به برکت دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند، غذا نیز کم نیامد.[42]
عروس نور در خانه
علی(علیهالسلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای بهتر شدن عروسی، هرگونه تدبیری را اندیشیده بودند. جابر میگوید: ما در عروسی علی(علیهالسلام) و فاطمه حاضر بودیم و هیچ مجلس عروسی را بهتر از آن ندیدیم.[43]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به زنان خود دستور داد تا حضرت زهرا را بیارایند. آنان، فاطمه(سلاماللهعلیها) را با بوهای خوش عطر آگین ساختند[44] و در حالی که شعر میخواندند،[45] لباسی را که از بهشت آمده بود، بر تنش پوشاندند.
داستان لباس بهشتی این گونه است[46] که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای عروسی دخترشان لباسی زیبا خرید. پس از مدتی، فقیری به در خانه نبی آمد و گفت: لباسی کهنه میخواهم. با این حال، حضرت زهرا، لباس نو و تازه خود را به او بخشید. آن گاه جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند بر تو سلام میرساند و دستور داد بر فاطمه درود بفرستم و برای او، پیراهن بهشتی از سندس سبز فرستاده است. لباس بهشتی را بر تن عروس بهشتی کردند تا این که غروب شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه(علیهالسلام) را طلبید. فاطمه(سلاماللهعلیها) در حالی که عرق شرم و حیا بر جبینش نشسته بود، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد، ولی پاهایش در راه رفتن میلغزید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند در دنیا و آخرت، لغزش را از تو بگرداند.[47]
پس او را در آغوش گرفت و بر استری و به روایتی بر شهبا سوار کرد.[48] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیشاپیش جمعیت گام میسپرد و مردان بنی هاشم نیز پشت مرکب فاطمه راه میرفتند. در روایت است که جبرئیل در سمت راست، میکائیل در سمت چپ و 7000 ملک در پست سر حضرت فاطمه بودند که تا طلوع فجر، خداوند را تسبیح و تقدیس میکردند.[49]
دختران عبدالمطلب و بنی هاشم و زنان مهاجر و انصار و در پیشاپیش آنان، زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) عروس نور را در این راه همراهی میکردند. ام سلمه، عایشه، حفصه و معاذه برای این عروس و داماد شعر میخواندند. دیگران نیز اول بیت هر شعری را تکرار میکردند و تکبیر میگفتند. این شعر زیبا را ام سلمه سروده است:
دوسـتـان و هـمـسـایگان! به یاری خدا، شادی کنید.
هـــمـــاره خـــدا را ســپــاس گــویــیــد
نعمتهای فراوان پروردگار بزرگ را به یاد بیاورید
که دشواریها و آفتهای بسیاری از ما زدود
پس از آن که کافر شده بودیم، خداوند ما را هدایت فرمود
پــروردگـار آسـمــان ها، ما را شادمان ساخت
ای همراهان بهترین زنان جهان! شادی کنید
کـه عـمـههـا و خالههایشان به فدایشان گردند
ای دختر پیامبری که خدای بزرگ او را
به وسیله وحی و رسالتهای آسمانی خود برتری داده است[50]
بدین ترتیب کاروان عروس در هالهای از شور و شوق مردم، وارد خانه علی(علیه السلام) شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست علی(علیهالسلام) و زهرا(سلاماللهعلیها) را گرفت و در دست هم گذاشت. آن گاه فرمود: بارک الله فی ابنة رسول الله! ای علی(علیه السلام)! این فاطمه امانت من است. ای علی(علیهالسلام)! فاطمه خوب زنی است و ای فاطمه! علی(علیهالسلام) خوب شوهری است.[51] پس دعا کرد و فرمود: مرحبا ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان؛ آفرین بر دو دریایی که با هم آمیختند و دو ستارهای که به هم رسیدند.[52] در این هنگام، به زنان و مردان دستور داد بیرون بروند. همه بیرون رفتند جز اسماء بنت عمیس، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر نگفتم همه بیرون بروند؟ اسماء گفت: آری، ای رسول خدا! قصد مخالفت نداشتم، بلکه پیمانی است که خدیجه با من کرد تا در شب زفاف نزد فاطمه باشم؛ زیرا دختران در این شب، نیازهایی دارند که زنی آگاه باید آن را برآورده سازد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای اسماء، خداوند نیازهای دنیا و آخرتت را برآورده سازد.[53]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حال بیرون رفتن از خانه بود، چوب پهلوی در را گرفت و فرمود: خداوند شما را پاک و پاکیزه آفرید و نسل شما را پاک ساخت. من در صلح و آشتی هستم با هر کسی که با شما در آشتی است و با کسی که با شما در جنگ است، در جنگم.[54]
بدین ترتیب علی و فاطمه، دو خورشید بیهمتای زمین و زمان، زندگی مشترک و پربرکت خود را آغاز کردند. در بامداد شب زفاف[55] یا بامداد روز چهارم عروسی،[56] پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خانهی تازه عروس و داماد رفت. آن گاه ظرف آبی طلبید که حاضر کردند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با نفس مبارک خویش، 3 بار در آن آب دمید و برخی آیات قرآن را بر آن خواند. آن گاه به علی(علیهالسلام) فرمود که جرعهای از آن بنوشد. باقی آن را نیز بر سینهی علی(علیهالسلام) ریخت و فرمود: ای ابوالحسن! خداوند، تو را از هر آلایش ناشایسته، پاک و پاکیزه بدارد. دوباره آب خواست و همین کار را دربارهی فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) تکرار کرد[57].
سال ازدواج و سن ازدواج
دربارهی تاریخ عقد و عروسی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) و حضرت زهرا(سلامالله علیها) نظرهای گوناگونی ارایه شده است. چون درباره تاریخ ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز تاریخ نگاران و راویان، اختلاف نظر دارند.
شیخ مفید و ابن طاووس، شب زفاف را شب پنج شنبه 21 محرم سال سوم هجری میدانند و حتی قایل به استحباب روزهی این روز هستند.[58] علامه مجلسی در روایتی ازدواج ایشان را 16 روز پس از درگذشت رقیه، خواهر حضرت فاطمه و همسر عثمان؛ یعنی پس از جنگ بدر در سال دوم هجری میداند.[59] آیت الله امینی، عقد را در ماه رمضان و عروسی را در اول یا ششم ذی الحجه سال دوم یا سوم هجری میداند.[60] صاحب کشف الغمه نیز تاریخ ازدواج را اندکی پس از جنگ بدر در سال دوم برمیشمارد.[61] هم چنین مرحوم سپهر، ازدواج ایشان را در اول ماه رجب سال دوم هجری میداند و ماه صفر سال اول هجری را نیز بیان میدارد. [62]
با وجود همه اختلاف نظرهای دانشمندان و تاریخ نگاران شیعی در این باره، اکثریت آنان اتفاق نظر دارند که این نکاح مبارک پس از جنگ بدر در سال دوم هجری، رخ داده است. تولد امام حسن مجتبی(علیهالسلام) در سال سوم هجری نیز این سخن را تأیید میکند. درباره سن ازدواج حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) اختلاف نظر بیشتری وجود دارد؛ زیرا اختلاف نظر شدیدی که در تاریخ تولد ایشان به چشم میخورد، به سن ازدواج و شهادت ایشان نیز سرایت میکند. برخی دانشمندان اهل سنت[63] چون تاریخ تولد آن حضرت را پنج سال پیش از بعثت میدانند، ازدواج ایشان را در 18 سالگی و شهادت ایشان را در 28 سالگی فرض میکنند. آنان درباره چنین برداشتی میگویند: اگر سن ازدواج آن حضرت را 9 سالگی بدانیم، پس امام حسن در 10 سالگی به دنیا آمده است که این امر، پدیده شگفتی است.
در پاسخ باید گفت از نظر علمی، این سن مانع از وضع حمل نخواهد بود. چه بسا دخترانی در سنهای پایینتر از آن، بچهدار میشوند.[64] با این حال، بیشتر دانشمندان امامیه مانند: ابن شهر آشوب، محدث قمی، محمد تقی سپهر و... بر این باور هستند که حضرت فاطمه، 5 سال پس از بعثت به دنیا آمده است.[65] با توجه به این گفتهها، باید سن ازدواج آن حضرت را 9 سال و سن ازدواج علی(علیهالسلام) را 25 سال بدانیم.
پی نوشت ها
[1] - بحارالانوار: ج 43، ص 125.
[2] - از دیگر خواستگاران فاطمه(سلاماللهعلیها)، عثمان بن عفان بوده است. بانوی نمونه اسلام: ص 64.
[3] - زندگانی فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها): ص 47.
[4] - کشف الغمه، ج1، ص 354.
[5] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 39 ـ کشف الغمه: ج 1، ص 355.
[6] - علی(علیهالسلام) من المهد الی اللحد: ص 93-94.
[7] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها): دکتر یمانی: ص 132.
[8] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[9] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[10] - ناسخ التواریخ ج 3، ص 41.
[11] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد: ص 172-173.
[12] - همان.
[13] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 41.
[14] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 46-48.
[15] - همان.
[16] - همان.
[17] - بحارالانوار: ج 43، ص 129.
[18] - موسوعة آل نبی(صلی الله علیه و آله): ص 576.
[190] - بحارالانوار: ج 43، ص 105- 112.
[20] - همان.
[21] - همان.
[22] - بهجة قلب المصطفی(صلی الله علیه و آله): ص 464.
[23] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد ص 184.
[24] - حطیمیه، نام قبیله حطیمیه بن محارب است که زرههای خوبی میساختند.
[25] - بحارالانوار: ج 43، ص 130.
[26] - زندگانی فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها): ص 52-53.
[27] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 54.
[28] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد: ص 180.
[29] - همان: ص 181.
[30] - زندگانی فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها): ص 53.
[31] - کشف الغمه: ص 360 ـ بیت الاحزان: ص 34.
[32] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[33] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[34] - همان.
[35] - همان.
[36] - بیت الاحزان: ص 34.
[37] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[38] - البته این خانهی نخستین ایشان است که بعدها، پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را در کنار خود، سکونت داد. همان: ص 187.
[39] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 187.
[40] - بانوی اسلام: ص 84.
[41] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد: ص 190.
[42] - همان.
[43] - همان.
[44] - همان: ص 193.
[45] - همان: ص 195.
[46] - همان: ص 190.
[47] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 60.
[48] - بحارالانوار: ج 43، ص 115.
[49] - کشف الغمه: ص 353، فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها)، علی(علیهالسلام) محمد علی(علیهالسلام) دخیل: ص 54.
[50] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[51] - بحارالانوار: ج 43، ص 114.
[52] - بهجة قلب المصطفی: ص 483.
[53] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد: ص 198.
[54] - همان.
[55] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 65.
[56] - بهجة قلب المصطفی: ص 484.
[57] - ناسخ التواریخ، ج 3، ص 65.
[58] - فاطمة الزهرا(سلاماللهعلیها) من المهد الی اللحد: ص 199 ـ انوار الزهرا(سلاماللهعلیها): ص 33.
[59] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[60] - بانوی نمونه اسلام: ص 90.
[61] - کشف الغمه: ج 1، ص 501.
[62] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36.
[63] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36.
[64] - درباره آگاهی از تحقق این نظریه نک: 9 ماه انتظار، دکتر شعاع فروغی: ص 8.
[65] - بانوی نمونه اسلام: ص 38-41.
منبع:http://ahlebayt.porsemani.ir/
پیوند نور با نور
در شب اول ذیحجه که هلال ماه با کرشمه خودنمایی می کرد، خورشید به خانه علی علیه السلام وارد شد. باد صبا همه را خبر رسانید که: زیور ببندید؛ نور با نور پیوست و جهان روشن شد. درختان شکوفه های خود را بر زمینیان ارزانی داشتند. ابرها مُشک بر زمین باریدند و از خاک صد هزار لاله بر آمد. هلهله ای از شادی و پایکوبی برخاست و جهان یکسره در شور و ولوله شد.
ازدواجی ساده با ساز و برگی اندک، اما صفا و صمیمیتی بسیار، صورت گرفت که تحسین همگان را بر انگیخت و اسوه ای برای آیندگان شد. آن پیوند ساده و بی ریا جز پیوند دو معصوم و برگزیده، علی و فاطمه، نبود.
نوید یاری
چنان که از آیات و روایات بر می آید ازدواج کردن مستحب مؤکد و حتی فراتر از آن، در مواردی خاص، واجب شده است.(1) اسلام بیش از همه ی ادیان برای تسهیل در امر ازدواج رسوم غلط و خرافات دست وپاگیر را از میان برداشته است. ازدواج ساده حضرت زهرا علیهاالسلام و حضرت علی علیه السلام و رفتار و گفتار پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم در خلال قضایای این ازدواج، خود به تنهایی گواه روشنی بر این مدعاست(2) و بر همه لازم است که چگونگی های آن را بشناسیم تا شاید در امر مهم ازدواج راهی تازه و آسان فرا روی جوانان قرار دهیم و زندگی شان را هر چه زودتر پر از ترنّم ترانه و شور عاشقانه کنیم.
مراسم خواستگاری علی علیه السلام از فاطمه علیهاالسلام
علی علیه السلام سر به زیر انداخته و از نهایت حیا با سرانگشتان خود زمین را لمس می کند و از گفتن درخواست خود خجالت می کشد تا این که رسول خدا سکوت را می شکند و از او می خواهد درخواستش را بر زبان آورد. علی علیه السلام در حالی که عرق شرم بر جبین مبارکش چون شبنمی بر گُل نشسته بود، با خجلت و کم رویی و با جملاتی زیبا و سرشار از ادب، فاطمه علیهاالسلام را از پدرش خواستگاری کرد.(3) بدین سان مولای شیعیان برای امر مهم ازدواج قدم پیش گذاشت تا به سنّت پایدار اسلام و پیامبرخدا صلی الله علیه و آله وسلم عمل کند؛ زیرا هیچ کس بیش از او به سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پایبند نبود تا جایی که حتی خواسته خود را هیچ گاه بر خواسته پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مقدّم نداشت. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ازدواج را سنّت خود معرفی کرد و هم او بود که ازدواج نکردن را روی گردانی از سنت خویش، یعنی خروج از اسلام، می دانست.(4) و همواره به ازدواج جوانان امّت خویش می بالید و خطاب به آنان می فرمود: «ازدواج کنید و خانواده تشکیل بدهید که من در روز قیامت به شما مباهات می کنم».(5)
در میان گذاشتن خواسته علی علیه السلام با فاطمه علیهاالسلام
وقتی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم تقاضای امیرالمؤمنان علیه السلام را شنید فرمود: «علی جان خواسته تو را با فاطمه در میان می گذارم و نظرش را پرسیده، به تو جواب می دهم». آن گاه نزد فاطمه صلی الله علیه و آله وسلم رفت و فرمود: «دخترم فاطمه، می دانی که من تو را دوست دارم و پسر عمویم علی را هم خوب می شناسی، که در فضل و تقوی و صدق و صفا و اخلاص هیچ کس به پای او نمی رسد. اینک او برای خواستگاری تو آمده است. آیا اجازه می دهی به او پاسخ مثبت بدهم؟(6)
این رفتار پسندیده پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم الگویی است زیبا برای همه پدران و مادران، تا در ازدواج فرزندان خویش، ابتدا نظر آنان را بخواهند و از اجبار و اکراه فرزندان بپرهیزند که پیامدهای ناگوار بسیار به همراه دارد.
پاسخ فاطمه زهرا علیهاالسلام به خواستگاری علی علیه السلام
مسلّم است که فاطمه خواستگاران بسیاری داشت. گروهی از مهاجران و انصار و بسیاری از ثروتمندان از جمله عبد الرحمن بن عوف که ثروتمندترین مرد منطقه بود از خواستگاران فاطمه علیهاالسلام بودند.(7) اما حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام که شایسته ترین بانوی هستی است به ملاکی جز تقوا و فضیلت، در انتخاب همسر نمی اندیشد؛ از این رو وقتی پدر بزرگوارش نظر او را درباره ازدواج با علی علیه السلام جویا شد. سکوت سراپای فاطمه علیهاالسلام را فرا گرفت و از شرم و حیا هیچ نگفت. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم رضایت دخترش را از حالت او دریافت و در حالی که خنده نمکینی بر لبانش نقش بسته بود، علی را از سکوت فاطمه که در حقیقت نشانه رضایت او بود خبر داد.(8)
مراسم عقد
در مراسمی ساده و دور از هر گونه هیاهو و با نیکوترین کلام، خطبه عقد جاری شد و فاطمه علیهاالسلام به همسری علی علیه السلام در آمد. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به مردم فرمودند: «شما را گواه می گیرم که من بر طبق سنّت پایدار اسلام فاطمه را همسر او می گردانم. امیدوارم خداوند در بین آن ها مهر و محبّت قرار داده، پراکندگی شان را سامان دهد و این وصلت را برایشان فرخنده گرداند و از لطف خویش به آنان فرزندان پاک و پاکیزه مرحمت فرماید و نسلشان را سبب رحمت و برکت و گنج علم و حکمت و موجب امنیّت ملّت اسلام قرار بدهد. از خداوند برای خود و دخترم و دامادم و شما آمرزش می طلبم». سپس علی علیه السلام نیز خطبه ای ایراد کرد و دوباره پیامبر آنان را دعا کرد و همه آمین گفتند.(9) پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم که از پیوند مبارک فاطمه علیهاالسلام و علی علیه السلام موجی از شادی در دلش جاری بود به نزد دختر دل بندش آمد و او را با این جملات تبریک گفت: «دخترم، تو را به عقد مردی در آورده ام که بهترین مردان عالمیان است و تمام امتیازات خوب را داراست. دخترم او اولین کسی است که به من ایمان آورده و با من نماز خوانده در شب هجرتِ من جان بر کف نهاده، در بستر من خوابید و خداوند بر فداکاری او بر من و بر فرشتگان مباهات نمود. او علیّ مرتضی است(10)».
راستی چه کسی غیر از علی بن ابی طالب علیه السلام لیاقت همسری فاطمه زهرا علیهاالسلام را داشت؟ و چه کسی غیر از او می توانست قدر فاطمه علیهاالسلام را بداند؟(11) و چه کسی جز فاطمه(علیهاالسلام) شایسته همسری علی علیه السلام بود؟
جهیزیه فاطمه زهرا علیهاالسلام
حضرت علی علیه السلام درباره جهیزیه حضرت زهرا علیهاالسلام چنین می فرماید: «روزی پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله وسلم به من فرمود: زره خود را به بازار برده، بفروش تا با پول آن وسایل عروسی و جهیزیه ای برای فاطمه تهیّه کنیم. من نیز به دستور پیامبر چنین کرده، بهای آن را به پیامبر تقدیم کردم . پیامبر مقداری از پول را به ابوبکر و سلمان فارسی و بلال داد و فرمود: مقداری اسباب و لوازم یک زندگی ساده رابرای فاطمه تهیّه کنند و مقداری از آن پول را نیز به همسرش امّ سلمه داد که عطر و چیزهای زینتی برای فاطمه خریداری کند. بدین گونه جهیزیه ای ساده تهیه شد که چیزی جز شانزده یا نوزده قلم جنس نبود که فقط شانزده عدد آن اسباب و وسیله ی مختصری یک زندگی کوچک بود. وقتی چشمان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به آن جهاز مختصر افتاد، سرش را به جانب آسمان بلند کرد و فرمود: ظروف و زندگی را بر کسانی که بیشتر خداوند و وسایلشان گلی و سفالین است مبارک گردان».(12)
مهمانی عروسی
روز جمعه فرا رسید. عدّه بسیاری به مهمانی عروسی دعوت شدند و طعام نیکویی فراهم شد که گوشت و نان آن را پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم داد و به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روغن و خرما را علی علیه السلام فراهم آورد. پیامبر آستین خود را بالا زد و در پخت غذا همکاری کرد. در آن جشن با شکوه وتاریخی عباس و حمزه، عموهای پیامبر و علی، و عقیل، برادر امیر المؤمنین علیه السلام ، از مهمانان پذیرایی می کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با دستان مبارک و پر برکت خود، غذا را از دیگ بیرون می آورد. مهمانی عروسی حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام هم مثل مراسم عقد با سادگی و صفا و آرامش انجام گرفت.(13)
شکوهی جاودانه
در پایان مراسم عروسی در خانه ی پیامبر، ایشان فرمودند پارچه ای زیبایی بر زین هموارترین مرکب او انداختند و خود آن حضرت صلی الله علیه و آله وسلم ، دست فاطمه علیهاالسلام را گرفت و او را روی زین استر نشاند و افسار آن را به دست سلمان فارسی، که پیرمردی بود، داد و به زنان و دختران عبد المطلب و زنان مهاجر و انصار فرمود به آرامی پشت سر مرکب عروس راه بیفتند و به آنان دستور داده بود«سخنی که خدای راناخشنود می کند بر زبان نیاورند» و فقط سپاس خدا را بگویند و بس. بدین سان با صلوات و تکبیر و اشعاری پرمحتوا دختر پیامبر را تا خانه ی بخت بدرقه کردند.(14) سادگی و صفای ازدواج برترین بانوی هستی که افتخار فرزندی بزرگ ترین پیامبر الهی را نیز دارد، شکوهی جاودانه آفرید که تا کرانه های روزگار همه نگاه های حقیقت جو را به تحیّر و تحسین وا می دارد.
دعای پیامبر
نوشته اند بعد از مراسم شادی و سرود خوانی در پایان مراسم، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم خود وارد حجله عروس شد و علی علیه السلام را به آن جا خواند و دست دخترش فاطمه علیهاالسلام را گرفت و در دست علی علیه السلام گذاشت و این چنین دعا کرد: «خداوندا این دو تن، نزد من از همه محبوب ترند. پروردگارا، تو نیز ایشان را دوست بدار و نسل شان را با برکت و فرخنده فرما او از سوی خود محافظتی برایشان بگمار. من این دو و فرزندانشان را از شرّ شیطان در پناه تو قرار می دهم. بارالها، پلیدی را از آنان بزدای و این عروسی و وصلت را برایشان فرخنده ساز».(15)
سفارش های پیامبر به حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام
سه روز پس از عروسی، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به خانه ی فاطمه علیهاالسلام آمد و احوال او را جویا شد و از او پرسید: «شوهرت را چگونه یافتی؟» حضرت فاطمه فرمود: «پدر جان شوهرم را بهترین شوهر یافتم، ولی جمعی از زنان قریش نزد من آمدند و به من گفتند: رسول خدا تو را به ازدواج مردی تهی دست در آورده است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «سوگند به خدا در خیر خواهی تو کوتاهی نکردم، شوهر تو در تقدّم به اسلام از همه پیش تر است و در علم، از همه عالم تر، و در حلم از همه بردبارتر است».
سپس به حضرت فاطمه علیهاالسلام سفارش کرد: «دخترم شوهر تو نیکو شوهری است درهمه ی امور او را اطاعت کن». و رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: «با همسرت مدارا و مهربانی کن».(16)
حضرت علی علیه السلام می گویند: «سوگند به خدا، هیچ گاه او را خشمگین و مجبور به کاری نکردم تا آن زمان که خداوند روح او را به سوی خود قبض کرد، و او نیز هیچ گاه مرا ناراحت نکرد و از من نافرمانی ننمود، و من هر زمان به او نگاه می کردم همه ی اندوه ها و رنج هایم برطرف می شد».(17)
منابع:
1.استاد حسین مظاهری، خانواده در اسلام، قم، انتشارات شفق.
2.اسدالله داستانی، مراسم عروسی و معجزات حضرت زهرا علیهاالسلام ، انتشارات قیام.
3.استاد شهید مطهری، نظام حقوق زن در اسلام.
4.حاج شیخ عباس قمی، بیت الاحزان، ترجمه محمد محمدی اشتهارودی، قم، انتشارات ناصر.
5.سیدجعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام .
پی نوشت:
1. مراسم عروسی و معجزات حضرت زهرا علیها السلام، ص7.
2. خانواده در اسلام، ص91، (با اندکی تغییر و تصرف).
3. مراسم عروسی و معجزات حضرت زهرا علیها السلام، ص26 (با تغییر).
4. خانواده در اسلام، ص89 (به نقل از وسایل الشیعه، ج7، ص103).
5. همان، ص90 (به نقل از وسایل الشیعه، ج14، ص4).
6. مراسم عروسی و معجزات حضرت زهرا علیها السلام، ص28.
7. زندگانی فاطمه زهرا علیها السلام، ص46.
8. ر.ک: مراسم عروسی و معجزات حضرت زهرا علیها السلام، ص29.
9. همان، ص44.
10. همان، ص45.
11. ر.ک: مراسم عروسی و معجزات حضرت زهرا علیها السلام، ص48.
12. همان، ص50؛ بیت الاحزان، ص56؛ خانواده در اسلام، ص93؛ زندگانی فاطمه علیها السلام، ص58.
13. بیت الاحزان، ص59؛ مراسم عروسی و معجزات حضرت زهرا علیها السلام، ص54.
14. مراسم عروسی و معجزات حضرت زهرا علیها السلام، صص 59 - 61.
15. همان، ص67.
16. مراسم عروسی و معجزات حضرت زهرا علیها السلام، ص72؛ بیت الاحزان، ص62.
17. بیت الاحزان، ص63.
پاسخ گزینه 2 فروختن زره جنگی