نمایشنامه هملت اثر کدام نویسنده است؟

نویسنده نمایشنامه هملت کیست؟

نمایشنامه هملت را چه کسی نوشته است؟

کدام نویسنده معروف جهان هملت را نوشت؟

هملت اثر کیست؟


نمایشنامه هملت اثر کدام نویسنده معروف جهان است؟

جواب:ویلیام شکسپیر

توضیحات بیشتر:

هملت

هَملِت (Hamlet) نمایش‌نامه‌ای تراژیک اثر ویلیام شکسپیر است که در سال ۱۶۰۲ نوشته شده و یکی از مشهورترین نمایش‌نامه‌های تاریخ ادبیات جهان به شمار می‌آید.

خلاصه داستان

داستان این نمایش نامه از آنجا آغاز می‌شود که هملت شاهزاده دانمارک از سفر آلمان به قصر خود در هلسینبورگ دانمارک بازمی‌گردد تا در مراسم خاک سپاری پدرش شرکت کند. پدرش به گونه مرموزی به قتل رسیده‌است. 

کسی از چندوچون قتل شاه آگاه نیست. در همان حین هملت درمی‌یابد که مادر و عمویش باهم پیمان زناشویی بسته و هم بستر شده‌اند. وسوسه‌ها و تردیدهای هملت هنگامی آغاز می‌شود که روح شاه مقتول بر او نمودار می‌گردد. روح بازگو می‌کند که چگونه به دست برادر خود به قتل رسیده‌است و از هملت می‌خواهد انتقام این قتل مخوف و ناجوانمردانه را بازستاند. هملت در این اثنا اشتباهاً پدر معشوقه‌اش اوفلیا را به قتل می‌رساند، که پشت پرده مشغول جاسوسی بود و هملت اشتباهاً او را کلادیوس پنداشته بود. اوفلیا از مرگ پدرش مجنون می‌گردد و خود را در رودخانه‌ای غرق می‌کند. سرانجام پس از درگیری با لرتیز، برادر اوفلیا که به خونخواهی خواهر و پدرش برخاسته بود، هملت انتقام پدر را از عمو می‌گیرد و در پایان نمایش هر دو آنها، به همراه گرترود و برادر اوفلیا کشته می‌شوند

شخصیت‌ها

کلادیوس: پادشاه دانمارک و عموی هملت

هملت: پسر شاه سابق، و برادرزادهٔ پادشاه کنونی

گرترود: ملکه دانمارک، و مادر هملت

پولونیوس: لرد چمبرلین

اوفلیا: دختر پولونیوس و معشوقهٔ هملت

هوراشیو: دوست هملت

لایریتس: پسر پولونیوس

کورنلیوس، روزنکرانس، گیلدسترن: دوستان هملت

مارسلوس: افسر

برناردو: افسر

فرانسیسکو: سرباز

رینالدو: خادم پولونیوس

شبح: پدر هملت

فورتینبراس: شاهزاده نروژ

گروه بازیگران دوره‌گرد

صحنه‌های مهم

صحنه حضور هملت در مراسم تاج گذاری و عروسی کلادیوس با لباس سیاه عزا

صحنه ظهور روح پدر

صحنه کارگردانی بازیگران دوره گرد و اجرای نمایش درمقابل دیدگان شاه.

صحنه تک گویی معروف هملت و سپس حضور اوفلیا

صحنه خوابگاه مادر و قتل پولونیوس

صحنه دیوانگی اوفلیا و سپس خبر مرگ او

صحنه تعویض نامه شاه در کشتی در راه تبعیدگاه

صحنه نمازخانه و انصراف از قتل شاه در حین نیایش

صحنه گورستان و گفتگوی فلسفی هملت با گورکن‌ها

صحنه مبارزه هملت و لیرتیز و عاقبت ماجرای مسموم شدن هملت، ندامت مادر و انتقام گرفتن از شاه

صحنه مرگ هملت و آخرین دیالوگ نمایش از زبان فورتینبراس

تحلیل نمایش

در نوشته‌های شکسپیر طبیعت انسان همچون طبیعت سرکش سرشار از چیستان‌ها و شگفتی هاست. خون خواهی پدر یکی از «طبیعی ترین» خصایص انسانی است که خط اصلی این نمایشنامه را ترسیم می‌کند.

بخش بزرگی از نمایشنامه شرح تردید اجتناب ناپذیر هملت به انتقام است. انتقام تم اصلی نمایشنامه است. اما طبع بشری اصولاً چندگانه و پیچیده تر از آن است که به سادگی به ماشین قتل تبدیل شود.

تحلیل‌های مدرن:شخصیت فورتینبراس در مرکز توجه قرار دارد. در تفسیرهای ساختارگرا، هملت نمایشی است از موقعیت‌های تمثیلی، سیستمی از آیینه‌ها که موضوعی واحد در هر یک از آنها انعکاسی تراژیک، دردناک، طنزآمیز یا گروتسک وار دارد: سه پسر که هرکدام یکی پس از دیگری پدران خود را از دست داده‌اند، یا مثلاً دیوانگی هملت و اوفیلیا.

تفسیرهای تاریخی: هملت نمایشی درباره قدرت و وراثت است. در نمونه اول فورتینبراس خود دگرگون شده و واسطه‌ای برای هملت است و در تعبیر دوم فورتینبراس وارثی برای تاج و تخت دانمارک است. او کسی است که زنجیره جنایت و انتقام را قطع می‌کند و نظم را به قلمرو پادشاهی دانمارک بازمی‌گرداند. این نظم را می‌توان به مثابه بازگشت قانون اخلاقی فهمید یا به مثابه «اخلاق جدید در اروپا».


پایان نمایش: را دو گونه تفسیر کرده‌اند. اگر کسی بخواهد تضادهای اخلاقی هملت را در زمینه‌ای تاریخی – خواه رنسانس، خواه مدرن بررسی کند، نمی‌تواند از نقش قاطعانه فورتینبراس چشم پوشی کند.

مشکل در طرح نمایش این است که فورتینبراس تنها طرحی کلی است. او فقط دو بار بر صحنه ظاهر می‌شود: اولین بار در پرده چهارم وقتی که او و سپاهش در راه لهستان هستند و بار دوم هنگامی که پس از کشتاری فجیع و فراگیر می‌آید تا بر تخت نشیند. اما در طول نمایش بارها به فورتینبراس جوان اشاره می‌شود. پدرش در دوئلی با پدر هملت کشته شده‌است. پدران تمامی جوانان نمایش - هملت، لیرتیز و اوفیلیا - کشته شده‌اند. تماشاگر در یافتن ردپایی از گذشته فورتینبراس گیج می‌شود. از قطعات آغازین نمایش اینطور می‌فهمیم که او درصدد جنگ با دانمارک است، سپس او با لهستانی‌ها برسر یک تکه زمین بی‌مقدار می‌جنگد و عاقبت در کاخ السینور ظاهر می‌شود. اوست که آخرین کلمات این نمایش خشونت بار را بر زبان می‌آورد.

 این شاهزاده جوان نروژی کیست؟

- نمی‌دانیم

شکسپیر به ما نمی‌گوید او نماینده چیست؛ تقدیر کور، پوچی جهان یا پیروزی عدالت؟

محققان شکسپیرشناس در توجیه هر سه تفسیر کوشیده‌اند - این کارگردان است که باید تصمیم بگیرد - شکسپیر تنها نام او را به ما گفته‌است. اما این اسم نیز معنادار و دلالتگر است:

فورتینبراس یعنی مرد قوی دست، مرد جوان و نیرومند. او می‌آید و می‌گوید:

 این اجساد را بردارید، هملت جوان خوبی بود، اما او مرده‌است. اکنون من پادشاه شما هستم. کنون به یاد می‌آورم که بر این تاج و تخت حقی دارم.

نمایشی بزرگ به پایان آمده‌است. انسان‌هایی به جنگ برخاستند، توطئه‌ها کردند و یکدیگر را کشتند. به خاطر عشق دست به جنایت زدند چنان که به خاطر عشق دیوانه نیز گشتند. سخنانی شگفت درباره زندگی، مرگ و سرنوشت بشر بر زبان راندند. برای یکدیگر دام نهادند و خود در آن دام افتادند. از قدرت خویش دفاع و علیه قدرت شورش کردند. آنها می‌خواستند جهانی بهتر بسازند یا شاید هم تنها می‌خواستند خود را نجات دهند. هریک از آنان به خاطر چیزی به پا خاستند. حتی جنایات شان عظمتی قطعی داشت. آن گاه جوانی نیرومند از راه می‌رسد و با لبخندی ملیح می‌گوید: این اجساد را بردارید، اکنون من پادشاه شما هستم.

منبع:ویکی پدیا